Here
چشمهام پوشونده شدند
باخون پوشونده شدند
بهم بگو چرا
دروغ نمیگم
یه باد سرد میوزه
حس میکنم چشمها رو منه
تمام دردی که در رگهام در جریانه
دستان گره خورده من بی حال میشن
همه به من سنگ پرتاپ میکنن
اما من نمیتونم فرار کنم
این اصلا بامزه نیست
این برای کیه؟
لطفا یکی به من بگه
حالا در این مسر سوزان روی اتش
لطفا من نمیخوام فریاد بزنم
(چشمان شیطان میاید، چشمها بازه،چشمها بازه)
لطفا نمیخوام فریاد بزنم
(فریاد بزن ، فریاد بزن ،فریاد بزن)
در تاریکی پخش میشود ، فریاد بزن
ترفندهای پشت ماسک ، فریادهای مضحک
نفرت روبه رشد ، أهداف تصادفی رو متولد میکنه
عطش سوزان فرو میبرم اما ریاکاری میگه این تقصیر منه
پایان در حاشیهی صخرهای نشسته
این انتخابی خواهد بود که فقط پیشمونی میمونه
کلماتی که ماند یه شمشیر تیز میبرند
درون زخمها رو عمیقا حفر میکنند
اما نفس متوقف نمیشود
نمیتونم هیچ یک از اینها رو بفهمم
این برای کیه؟
لطفا یکی به من بگه
حالا، در این دودی که بالا میره
لطفا نمیخوام فریاد بزنم
(چشمان شیطان میأید، چشمها بازه ،چشمها بازه)
بعد از این که همه رفتند
چشمام رو باز میکنم
همه اثار ناپدید شدند
باورم نمیشه
ناراحت نباشه ، دیگه بیشتر نه دیگه بیشتر نه ،دیگه بیشتر نه
برای من ، دیگه بیشتر نه ، دیگه بیشتر نه ، دیگه بیشتر نه
هرچیزی که دیدی فراموش کن
باور کن که هیچ اتفاقی نیافتاده
یکی یکی ، همه دیوانه میشند
فقط میخوام به فریاد بندازمت
(چشمان شیطان میاد )
همه به من نگاه میکنند و فریاد میزنند
(فریاد بزن،فریاد بزن ، فریاد بزن)
فقط میخوام به فریاد بندازمت